زندگی

عشق وغم

زندگی

عشق وغم

آرزو

من از دلنشین ترین کلام ، پاکیزه ترین نام را می خواهم ....

 من از مجذوبترین نگاه ، نزدیکترین اجابت را می خواهم ...

من از دلخواه ترین خیال ، صمیمانه ترین باور را می خواهم ....

 من از پرشکوهترین احساس ، فروتنانه ترین تمنا را می خواهم ....

 من از تو خود را ، فقط خود را می خواهم ....

 

نظرات 2 + ارسال نظر
غریبه دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ب.ظ http://naghashe-gham.blogfa.com

غزل
چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی

سنگی و ناشنیده فراموش می کنی

رگبار نو بهاری و خواب دریچه را

از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی

دست مرا که ساقه ی سبز نوازش است

با بر گ های مرده هم آغوش می کنی

گمراه تر از روح شرابی و دیده را

در شعله می نشانی و مدهوش میکنی

ای ماهی طلایی مرداب خون من

خوش باد مستیت ، که مرا نوش میکنی

تو دره ی بنفش غروبی که روز را

بر سینه می فشاری و خاموش می کنی

در سایه ها ، فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش می کنی؟

فروغ فرخزاد

غریبه شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 ق.ظ http://NAGHASHE-GHAM.BLOGFA.COM

سلام
بهت پیشنهاد می کنم که وبلاگتو حذف کنی!
چون وقتی چند روز مطلب میزنی خواننده پیدا میکنی با آپ نکردن وبلاگت همه رو از دست میدی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد