زندگی

عشق وغم

زندگی

عشق وغم

ماه من را به شبم برگردون

من به اندازه ی تو

صبر نکردم

اما...

دل تو با دل من جور نبود

و غمم

تاب نداشت

که ببیند هر روز

رنگ تنهایی چشمان تو را

همه ی خاطره ها

پشت آن کاج بلند

(که نوشتی

به همین سرخی رز...

و به عطر گل یخ...

دوستت می دارم

تا ابد های ابد) 

دفن شدند

من به اندازه ی شب های

پشیمانی دل

خواب دستان تو را می دیدم

و چه رنجی بردم...

عکس تو ذهن مرا پرکرده

دوستت می دارم

که همه دلخوشی ام بودن توست

و سکوتت که همیشه

پر راز...

و صدای سازت

که مرا عاشق کرد

و نفس های بریده

که پر از حس عطش...

یادت هست؟

من و تو ساده تر از مردم شهر

جشن دل را بردیم

هدیه ام یک ماه است

آسمان دل تو شب که نداشت؟

ماه من را به شبم برگردان

دوستت می دارم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد